سهــم من از دنیــــــــــــا
نداشتن استــــــــــــ ...
تنهـــــا قدم زدن در پیاده رو هــــــا
و فكـــــــر كردن به كســـــی كه
هیــــچ وقتـــ نبود...!!!
این روز ها دلم میخواهد به همه بی دلیل لبخند بزنم ....
تنهایی به سینما بروم و تمام فیلم را بخوابم
روی برگ های خشک پاییزی بپرم و با صدای بلند بخندم .....
خودم را به یک کافی شاپ دعوت کنم
برای خودم قهوه سفارش بدهم
وبعد هم از تلخی آن را نخورم .......
در یک پیاده روی طولانی قدم بزنم
و سنگفرش هایش را بشمارم
بدون فکر کردن به هیچ چیزی
و فقط سکوت کنم و سکوت .......
خسته شده ام از حرف زدن .
چه سود وقتی یک کلمه میگویم صد ها کلمه
در رد گفته هایم روبرویمفریاد میکشند؟؟
دلم میخواهد برای خودم باشم ......
میخواهم از این به بعد هر کس هر چیز گفت
در جوابش با لبخند بگویم:
همین طور است که تو میگویی ...
و بعد هم بی تفاوت رد شوم و فراموشکنم آنچه را که گفته.
خسته شدم از این همه تنش .....
از این همه مخالفت با حرفهایم ......
از این همه مقاومت بی فایده در برابر
خواسته های نامعقول دیگران .......
از این به بعد این منم که همیشه کوتاه می آیم
تا اطلاع ثانوی هر دفعه نوبت من است ........
مرا صرف کن
صرف کن مرا...
تا ببینی چند بخش شده ام !
تا ببینی
چگونه واج هایم ،
چگونه واژه هایم ،
مانده اند هاج و واج !
صرف کن مرا ...
تا بدانی
بر روی آمالم ،
بر انتظاراتم ،
چه مــــدی کشیده شده است !
صرف کن مرا ...
تا بخوانی...
بر زخم هایم ،
بر درد هایم ،
مُهر تشدید است !
صرف کن مرا ...
تا بفهمی
بر روی تمام بغض هایم ،
همه ی فریادهایم ،
ساکن است .
آری ؛
مرا صرف کن ...
صرف کن و مپرس
که چرا امتداد خاطراتت
نقطه چین است...؟!
این روز ها دلم میخواهد به همه بی دلیل لبخند بزنم ....
تنهایی به سینما بروم و تمام فیلم را بخوابم
روی برگ های خشک پاییزی بپرم و با صدای بلند بخندم .....
خودم را به یک کافی شاپ دعوت کنم
برای خودم قهوه سفارش بدهم
وبعد هم از تلخی آن را نخورم .......
در یک پیاده روی طولانی قدم بزنم
و سنگفرش هایش را بشمارم
بدون فکر کردن به هیچ چیزی
و فقط سکوت کنم و سکوت .......
خسته شده ام از حرف زدن .
چه سود وقتی یک کلمه میگویم صد ها کلمه
در رد گفته هایم روبرویمفریاد میکشند؟؟
دلم میخواهد برای خودم باشم ......
میخواهم از این به بعد هر کس هر چیز گفت
در جوابش با لبخند بگویم:
همین طور است که تو میگویی ...
و بعد هم بی تفاوت رد شوم و فراموشکنمآنچه را که گفته.
خسته شدم از این همه تنش .....
از این همه مخالفت با حرفهایم ......
از این همه مقاومت بی فایده در برابر
خواسته های نامعقول دیگران .......
از این به بعد این منم که همیشه کوتاه می آیم
تا اطلاع ثانوی هر دفعه نوبت من است ........
راستی خدا ...
دلم هوای دیروز را کرده ...
هوای روزهای کودکی را ...
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد ...
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم و
دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را ...
میخواهم خط خطی کنم تمام آن روزهایی که دل شکستم
و دلم را شکستند ...
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشید
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو ...
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم
آن را نچینم ...
دلم میخواهد …
می شود باز هم کودک شد؟؟
راستی خدا !!!
دلم فردا هوای امروز را می کند ...
ش
قمـــار زندگی را به کسی باختم که
" تک " " دل" را با " خشـــت" برید
جریمه اش " یک عمر"" حســــرت" شد!
باخت ِ زیبایی بود!
یاد گرفتم به "دل" ، "دل" نبندم!
یاد گرفتم از روی "دل" حکم نکنم!
"دل" را باید " بُــر" زد جایش "سنگ" ریخت "
که با "خشت" "تک بــُری" نکنند.
بغضم گرفته وقتشه ببارم
چه بی هوا هوای گریه دارم
باز کاغذام با تو خط خطی شد
خدا این حس و حال و دوست ندارم
باز دور پنجره قفس کشیدم ، دوباره عطرت و نفس کشیدم
قلم تو دست من پر از سکوته ، دوباره از ترانه دست کشیدم
باز خاطرات تو همین حوالیه
حالم همینه و یه چند سالیه
جای تو خالیه
جز تو تمام شهر میدونن حالمو
مثل کبوترم که سنگ آدما شکسنه بالمو
این قلب بی قرار و از تو دارم
این حس انتظار و از تو دارم
اسمت هنوز دور گردنم هست
من این طناب دار و از تو دارم
اسمت نوشته رو بخار شیشه ، دلی که بی تو باشه دل نمیشه
من موندمو یه سایه توی خونه ، میترسم اونم حتی رفتنی شه
اسم های مجازی
تصویر های مجازی
مشخصات مجازی
و در بین این همه چیزهای مجازی
تنها یک چیز حقیقت دارد
تنهایی من...
دلم غصه دار است.دلم مجرم بی گناه است دلم دیوانه خاطرات است
خاطرات هم برایم تلخ است
کاش شبی ارام بگذرد،ای کاش .....
(مخاطب خاص)
بهتـرین روزهای تـو
× اگـر پـیش از مـن روزی داشتـه بـاشی! ×
آن روزهایـی ست کـه با هم یگـانه شُدیـم
چـون خاکستـر دو سیـگار
در یـک زیـرسیگـاری!
از مـنُ تـو کاری ساختـه نیـست!
زخم، بـا خنجـری که در دل دارد چه کنـد؟
بعضی اوقات دلت گرفته
ولی چیزی واسه نوشتن نداری
یه بغض تو گلوته
ولی دلیلی واسه گریه کردن نداری
یه درد تو دلت داری
اما یه هم درد نداری.........
ديشب دلم به ياد تو غصه دار بود
.
از درد دوريت همه شب داغدار بود
.
درخلوت شبانه به ياد دو چشم تو
.
لبريز اشك تا به سحر روزه دار بود
.
چه احساس خيسي دارم هميشه،
.
درخلوت تنهايي قصه هاي شبانه ام مي آيي؟؟؟
حکـــايت تلـــخيـــست ... !!
مانــــــده ام بــــــراي تــــــــــــو...!!
رفتـــــــــه ای بــــــراي ديـــگـــــــــري...!!
نفس نمی کشــــــــد هــــــــوا
قـــــــــدم نمی زند زمیـــــــن
سکـــــــــوت میکنـــــد غزل
بــــــــدون تـــــو یعنی همین ...
مـــــن
از تمامـــ آسمـــان
یکــــ بــــاران را میخواهمـــــ ...
و از تمــــام زمیــــن
یکـــ خیابانـــــ را ...
و از تمــ ــامــ تـــ ــو
یک دستـــــ
که قفــــل شده در دستـــ مـــــن ...
منم اون مترسکی که شدم عاشق کلاغا
واسه من ابد بریدن میون حصار باغا
آخه این صورت زشتو کی به من داده خدایا
آدمارو دوست ندارم، عاشق شمام کلاغا....
آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاد در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچه هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مساله و دوری عشق
و سکوت تو جواب همه ی مساله هاست
بـَعضـے وَפֿــتـآ
بـآیـَـכ تـَنهـآ بـآشـے ،
تَنهـآـے ِ تَنهـآ ....
هـے آهَنـگــ گوشـ بــכے ،
فِكــ ڪـُـنـے ،
هَمــہ چیـو بـریزـے تـُو פֿــوכتـــ ...
تـآ مـَرز ِ اِنفجـآر بـرـے ....
اونـوَפֿــ כر ِ اُتـآقـ ُ بـآز ڪـُـنے ُ بـآ هَمـوטּ
لـَبـפֿـَـنـכ مـَسـפֿــَرــہ ـے هَمیشگـے وـآنِــموכ ڪـُـنـے
آدما نباس دوست پیدا کنن چون وقتی میرن
وقتی دیگه نمی شه بهشون زنگ بزنی
وقتی نمی تونی درد و دل کنی
یا حتی باهاشون شوخی کنی و بخندی
و همه دوستی خلاصه میشه تو عکس هات و خاطراتت
هی بغض تو گلوت گیر می کنه
خفه ات میکنه
آدما باس همیشه تنها بمونن
نه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
ونه زمستان با هیچ اسفندی
اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نیامد
پـائیز مــهری داشـت کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشست . . .
دلم فـال می خواهــد …
قهــوه … تــاروت … نمی دانــم ؟!
هر چه باشـــد ،
هر چه نقـــش تــو را در این روزهـــــای بــیرنـــگ …
پــــر رنـــگ کنــــد !!!
آی ادما گوش بکنید وصیت من
آی شمای که میگیرید رو دوشتون جنازه من
دستای منو از توی تابوت بیرون بذارید
تا که بدونن هیچی از این دنیا نبردم خالین این دستای من
تو رو خدا موهای منو شونه نکشید
تا که بدونن دست نوازش نکشیدن رو سر من
اگه کسی سراغمو ازتون گرفت
تو رو خدا نذارید بره اخه اونه قاتل من
بگید چشاش به در بود نیومدی سراغش
بگید به یاد تو بود نیومدی سراغش
بگید که تک پرت بود نیومدی سراغش
بگید که عاشقت مرد دیگه نیا سراغش
مـــ ــن را بـبـیـــــــن !
هـمـچـنـــان ایستــــــــاده اَم …
آن پسـ ـری کــــه فـکــــــر مـی کــــــردی ,
مـی شکنـــــــد بــــــی تــــــــو .
نشکستم !!!
ولی مــی شکـــــنم امثالـــ ــی مثـــــــل ” تـــ ـــــو را ”
میخواى برى بــــــــــــــرو
دیگه هــــــــــى زر نزن که مواظب خودت باش
و خوش بخـــــــت شى و این زرت و پرتــــا
وقتى رفتـــــــــى…
دیگه این چیزا بهت مربوط نیست ..
فـــهمیــــــدی ؟
دوست گلم که زحمت کشیدی و تا اینجا اومدی رو لینک خونه ی ما کلیک کردی اگه میشه نظرتو راجع به قالب جدیدمون بگین
من که میگم عالیه فقط عکس ضمینش یه جوریه
نه؟؟؟؟؟
ϰ-†нêmê§ |