آی ادما گوش بکنید وصیت من
آی شمای که میگیرید رو دوشتون جنازه من
دستای منو از توی تابوت بیرون بذارید
تا که بدونن هیچی از این دنیا نبردم خالین این دستای من
تو رو خدا موهای منو شونه نکشید
تا که بدونن دست نوازش نکشیدن رو سر من
اگه کسی سراغمو ازتون گرفت
تو رو خدا نذارید بره اخه اونه قاتل من
بگید چشاش به در بود نیومدی سراغش
بگید به یاد تو بود نیومدی سراغش
بگید که تک پرت بود نیومدی سراغش
بگید که عاشقت مرد دیگه نیا سراغش
مـــ ــن را بـبـیـــــــن !
هـمـچـنـــان ایستــــــــاده اَم …
آن پسـ ـری کــــه فـکــــــر مـی کــــــردی ,
مـی شکنـــــــد بــــــی تــــــــو .
نشکستم !!!
ولی مــی شکـــــنم امثالـــ ــی مثـــــــل ” تـــ ـــــو را ”
میخواى برى بــــــــــــــرو
دیگه هــــــــــى زر نزن که مواظب خودت باش
و خوش بخـــــــت شى و این زرت و پرتــــا
وقتى رفتـــــــــى…
دیگه این چیزا بهت مربوط نیست ..
فـــهمیــــــدی ؟
دوست گلم که زحمت کشیدی و تا اینجا اومدی رو لینک خونه ی ما کلیک کردی اگه میشه نظرتو راجع به قالب جدیدمون بگین
من که میگم عالیه فقط عکس ضمینش یه جوریه
نه؟؟؟؟؟
خدای من !
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی …
میان این دو گمم !
هم خود را و هم تو را آزار میدهم …
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
در جائيكه ارزش هاي تو را نمي فهمند سعي كن انقد كامل باشي كه بدترين مجازات تو براي آن ها گرفتن خودت از أن ها باشد.......
♣ کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند و هدیهها، معنی عهد و پیمان نمیدهند. کم کم یاد میگیری که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری باید باغِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد. یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی که محکم باشی پای هر خداحافظی یاد میگیری که خیلی میارزی....
هرگاه عاشق باشي، احساس عجز کامل ميکني.درد عشق هم همين است.زيرا تو ميخواهي هر کاري را براي معشوقت انجام دهي، اما ميفهمي که کاري از دستت بر نميآيد.اما عشق يعني همين که تمام فکرت؛ خدمت به ديگري باشد حتي اگر از عهدهات بر نيايد....!
مـی خوام بازم توی چشمام یه دنیا خاطـــره باشه
توی آغــــــوش من بازم یه عــشــق تازه پیدا شه
می خوام رنگای شادی رو بپاشم روی کــابــوسم
تــــو رویـــاهــای رنگینم بازم دستاتو مــی بوسم
تموم هــق هــق شبهام باید از گـریه خـــــالی شه
باید طــــوری بخنـدم که، همه اشــکام جاری شه
تــو رویاهای رنگینم، بـــازم دســــتاتو می بوسم
چشامو وقتی می بندی، چه بی شرمانه می سوزم
همین امــــــروز می سازم یه کـــلبه رو بروی تو
اتــــــاقــــــی که تموم شب بگیره رنگ و بوی تو
تولدت مبارک عشق همیشه ی من دیدی همش خیال بود دیدی نمردی بی من امشب به یاد هر سال هدیه برات می گیرم کیک و یه عالمه شمع امشب برات می میرم دوست ندارم بدونم کی جای من نشسته کی دستاتو می گیره کی تو رو می پرسته امشب با یک دنیاش شمعاتو خاموش کردم چقد محال و تلخه تو رو فراموش کردن آروم بگیر چون تو دیگه تو حال ما نیستیچون مال اون شدی دیگه مال ما نیستی و تو مشکلاتت پیش اون رو پات وامیستی تو راهت جدا شده و تو راه ما نیستی تو رفتی و کاری کردی تو حسرت بشینم شب تولدتو تنها تو خلوت بگیرم بی خیال سعی کنید واسه هم پشت باشید ما تنها می مونیم تا که شما خوش باشید ما تنها می مونیمخوش باشی شب تولدت این موندگاره شنیدم عشقت نسبت بهش دیوونه واره و این دل منه که دیگه غروب بهاره این دل منه که طاقت سکوتو نداره دیگه فندک ندارم آخه می خوام که چیکاروقتی رو لبم روشن میشه سیگار با سیگاروقتی عشقم خاطرات اون شب ها رو دود کرد وقتی کنار غریبه اون شمعا رو فوت کرد کنار غریبه شمعا رو فوت کردفکر نمی کردم یه روز اینجا تنها بشینمبه جای آغوشت عکساتو بغل بگیرم امشب یکی جای من دست تو رو می گیرهحتی از فکرش دلم پرپر میشه می میره دوست ندارم بدونم کی جای من نشسته کی دستاتو می گیره کی تو رو می پرسته امشب با یک دنیاش شمعاتو خاموش کردم چقد محال و تلخه تو رو فراموش کردن
ایـלּ روزهآ هــَـم خوش حآلـــَم هــَم غَمگیـטּ!
خودمـَم حآلــَـم رآ نمـﮯ فــَهمــَم
گآهـﮯ قَنـב בر בلـم آبــ مـﮯ شــَوב
و
روحــَم بہ آسماלּ هآ پَر مـﮯ کشـב !
گآهــﮯ تــَنهآ בلـم اتآقـﮯ میخوآهــَـב تآریـڪـ و سوتــ و ڪور؛
ڪه بنشینـَم گـوشہ ڪنـآرش
و ثآنـیہ بہ ثآنـیہ ام رآ هـَم آغـوش غــَم شـَوم!
نمیـבآنـَم !
تـَنهآ چیز ﮮ ڪه میـבآنـَم ایـלּ استـ ڪه
ایـלּـ روزهآ בلــَم بـــَـچہ مـﮯ شــَوב
בمـﮯ میخــَنـבב
בمـﮯمیگریــَـב
و پآ بہ زمیـלּ مـﮯ ڪوبــَـב ،
בمـﮯ بــَهآنہ هآﮮ ڪودڪآنہ میگیـرב !
{בل ڪوچــَڪـ من} آرام بآش . . . !!
خــدایـــــا!!!
گـِـــله نـمی کــنم ؛
ولــی کـمـی آرامــتــر امتحانم کُــن ؛
بـه خـودتــ قَسَـم خســتـه ام
ϰ-†нêmê§ |