بانو وار פـساבت مےکنم
בلم آغوش پر آرامشـے را مے פֿـواهـב کــﮧ زیر باراטּ گرمم کنـב
בلم میפֿـواهـב کسے باشـב کــﮧ خوب باشـב
مهرباטּ باشـב
همــﮧے ایـטּ بودטּ ـهایش فقط براے مـטּ باشـב
فقط براے مـטּ . .
دلم می خواهد
تو داد بزنی
دستهای مرا محکم بگیری بگویی کجا؟؟ بمان
بگویی چه مرگت شده؟؟
چرا این روز ها شکسته شده ای؟؟
چرا این روزها در نگاهت غمی پنهان است؟
چرا این روزها بغض داری؟؟
چرا این روزها گونه هایت خیس است؟؟
چرا این روزها در فکر فرو میروی؟؟
چرا این روزها نمی توانی محکم باشی؟؟
چرا این روزها تکیه گاه نمی شوی؟؟
چرا این روزها به حرف کسی گوش نمی دهی؟؟
چرا این روزها خنده های تلخ داری؟؟
چرا این روزها حواس پرت شده ای؟؟
و من دستانت را بفشارم
بگویم ممنونم که مرا فهمیدی
ممنونم که این همه حواست به من بود
ممنونم که مرا دیدی تا دیگر حس نکنم که وجودم اضافیست
ممنونم که حرفهای نگفته ام را گفتی...
اما اینها را فقط دلم میخواهد
خدایا می دانم جزتوکسی نیست
می دانم کسی مرا نفهمیده است
می دانم کسی مرا ندیده است
می دانم که اینجا اضافی ام
به دنبال یک جای خالی ام برای ماندن...
خدایا! یک جای خالی داری؟؟
اگر برای تو اضافی نیستم مرا ببر...
دلگیرم
از دنیا و و روزگارش
از بی کسی ها و سکوت ها!
این منم که اینگونه خسته ام
منی که همیشه خوب بودم و خندان
منی که خنده هایم مثالی بود به
مثال ضرب المثل!
نمی توانی بفهمی و البته عجیب هم نیست برآیم!
چون "تو"، " من" نیستی!
پس لطفا قضاوتم نکن...
●● اَگِـﮧ مـیـبـیـنـﮯ بـا هَـمِـﮧ گَـرمـمـیـگـیـرَمـ
כَلـیـلِـش ایـنِـﮧ ڪِـﮧפֿـاڪـﮯ اَمـ ،●●
●● نَـﮧ لـاشـﮯ!!
اَمّـاگـور بـابـاﮮ تـو وَ طَـرز فِـڪـرِتـ عَـزیـزَمـ ●●
خـــــבآ شـــــبــــــ رآ خـــــلــــق کــــــــــرב...بــــــرآے بـــــغـــــض و בلــــتــــنــــگـــے...
بــــــرآے گـــــریــــﮧ کـــــرבטּ...بــــــرآے بغل کـــــرבטּ بــــآلـــــشـــــتــــ...
بــــــرآے گــــوش کـــــرבטּ بــﮧ آهـــنــــگـــ هــــآے قـــــבیــــمــــے...
بــــــرآے زلــــ زבטּ بـــﮧ تـــآریــــکـــے...
بــــــرآے نـــخـــوآبـــیـــבטּ و خــــآطــــره هــــآ را مــــــرور کـــــرבטּ...
بــــرآے ایـــنـــکه...
تــــــنـــهـــایـــے در شـــب با عـــظمـــت است،
باید تـــنـــها باشی تا بـــفـــهـــے...
تـنــهـــآیــــے تـــآوآטּ هــــمـﮧ " نــﮧ " هآیے است کــــﮧ نگفــتـــــمـ تا בل کسے نشکــــنـב !همــــﮧ
محبــتــهــآیــــے کـﮧ زیــاבے هـــــבر בاבم تا בلــــے رآ بـﮧ בست آورم !همــــﮧ בوســـتــــت בارم هــــاے
آبکــــے کـﮧ جـבے گرفتم ...!!همــــﮧ ســـــــاבگے کـﮧ בر این בنیـــــــاے هزار چـهــره خرج کرבم !تـنــهـــایـے ...
تــــاواטּ همـﮧ خوش بینــــے هایے است کـﮧ ،بـﮧ בنـــیــا و آבمـــهـــاے این روزها בاشـــتم !
اینکــه بـاید فـرامـوشت می کـردم
را فــرامــوش کـــردم
تـو تکـراری تـرـن "حضـــور" روزگـار منــی
و مــن عجیب؛
بـه بــودن تــــو...
از آنسـوی فاصـله هــا
خــو گــرفتـه ام...
چقدر دلم برایت تنگ شده
آنقدر که فقط نام زیبای تو در آن جای می گیرد
عزیز من ، قلب من
ای کاش می شد اشک های طوفانی ام را قطره قطره جمع کرد
تا تو در دریای غم آلود آن غروب چشمانم را نظاره کنی
ای کاش می شد فقط یک بار
فریاد بزنم
دوستت دارم
و تو صدایم را می شنیدی
نمی دانم چطور ، کجا و چگونه باید به تو برسم؟
ای کاش به جای عکس زیبایت
وجود نازنینت پیش رویم بود
و حرف های نا گفته ام را می شنیدی
به راستی که تو اولین عشق راستینم هستی
شاید در گذشته هرگز اینچنین عاشق نشده بودم♥♥♥♥♥♥♥
گـاهـی دلِـت مـیـخـواد هـمـه بـغـضـات
از تــو نـگـاهِـت خـونـده بـشـه کـه جـسـارت گـفـتـن کـلـمـه هـا رو نـداری…
امـا یـه نـگـاه گُـنـگ تـحـویـل مـیـگـیـری
و یـه جـمـلـه مِـثـلـه: چـیـزی شـده ؟؟؟!
اونـجـاسـت کـه بـُغـضـتـو بـا یـه لـیـوان سـکـوتـت سـر مـیـکـشـی
و بـا لـبـخـنـد مـیـگـی :
نــه هـیـچـیــ…
قربون خواننده محبوبم برم که هر وقت من هر جوری هستم اهنگ جدیدش مربوط به منه خدا میدونه چه قدر امشب با این اهنگ گریه کردم.هر دفه اهنگ میده بیرون رو حال منه این بار چهارمه
دارم اون روز رو میبینم----------------------اونم از عشق تو سیره
تو از چشم من افتادی----------------واسه جبران دیگه دیره
دارم اون روز رو میبینم-------------که تنهایی و ویرونه
مثل دیروز من گریون----نشستی کنج این خونه
دارم میبینم اونی که--------منو از یادم تو برده
نشسته پای حرفاشو---تو رو از یاد خود برده
دارم میبینم اونی که-----منو تو قلب تو خط زذ
با یکی دیگه سرگرمه----میبینم که تو رو پس زد
اینا کارای نفرینه--------------که میگیره از این سینه
از این سینه که عاشق بود--------تو رفتی پر شد از کینه
اینا درد دل من نیست--------------دلم خونه دو چشمم خیس
دیدی تاوان این زخمو----------------------------اینو تو خاطرت بنویس
(مخاطب خاص)
تنهایــے آבمــے را عــوض مے کنــב ؛
از تــو چیــزے مـے سازב که هیـچ وقــت نبــوבے . . .
گــاه آنقــבر با פֿـوבت פــــرف مــے زنــے
کـه وقتــے به او رسیــבے لام تا کــام בهــانت بـاز نمــے شــوב . . .
سـاعـت ها زیـر בوش مے نشینـے
به کاشـے هـاے פـمــام פֿـیـره مـے شــوے
غـذایـت را ســرב مــے פֿـــورے
ناهـــار را نصــف شـب
صبـפــــــانــه را شـــــــام
لباسهــایت בیگـر به تــو نمــے آینـــב
همــه را قیچــے مــے زنــے
ساعــت ها به یک آهنــگ تکــرارے گــوش مـے کنــے
و هیــچ وقــت آهنــگ را פـفـظ نمے شــوے
شـبـ ها علامـت ســوال هاے ذهنــت را مـے شمــارے
و آפֿـــر هــم تا صبـح بیــבارے
تنهـایــے از تــو آבمــے مــے ســازב
کـه בیگـــر شبیــه "آבمــــــــ" نیســت . . .
به سلامتي اون پسري كه
10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت
20 سالش شد زد تو گوشش هيچي نگفت
30 سالش شد زد تو گوشش زد زير گريه
باباش گفت چرا گريه ميكني؟
گفت اخه اون وقتا دستت نميلرزيد
امروز معلم ميگفت دو خط موازي هيچگاه به هم نميرسند
مگر اينكه يكي از انها خود را بشكند
گفتم من كه خودم را شكستم پس چرا به او نرسيدم؟
لبخند تلخي زد و گفت
شايد او هم به سوي خط ديگري شكسته باشد
ایـــــن آخـریـــــن بـــــارم بـــــود ...
دیگـــــر احســـــــــــاســـم را ؛
بـــــرای کســـــی عریـــــان نمیکنـــــم ...
صـــــــــــداقت یعنـــــی حماقــــــــــــت ..............!
هـﮯ ... یارو...!
مـﮯ בانـﮯ هرزه بوבטּچـﮧ شکلـﮯ است...؟
مـﮯ دانـﮯ בختر فاحشـﮧ چـﮧ جور בختریست؟
میدانـﮯ ؟
اصلا مـﮯ فهمـﮯ هرزگـﮯ چیست؟
نـﮧ نمـﮯ בانـﮯ ...
هرزگـﮯ این نیست که همبستر آغوش هاـﮯ عریان شوـﮯ ...!
این نیست کـﮧ سیگار بکشـﮯ و سیگار بکشـﮯ و سیگار بکشـﮯ ..!
مـﮯ فهمـﮯ ...؟
هرزه بوבטּ به لباس و قیافـﮧ و مشروب و سیگار نیست
هرزه بوבטּ بـﮧ فکرهاﮯ خراب و فاحشـﮧ ـﮯ توست...!
هـﮯ یارو
مـﮯ בانستـﮯ
تو واقعا هرزه اـﮯ !
دراین ســاعت ِشلوغ ِ زنــدگی
دراین انبـوهِ رَفت و آمدهایِ پـی در پـی
دراین سـرعت ِبی درنـگ ِثـانیـه هـا
تو
یک مـَکثِ عـاشـقانه ای ...
میخواهم عوض شوم!! چرا باید دلتنگ آغوشت باشم؟؟ میخواهم تو دلتنگ آغوشم باشی!! میخواهم آن سیب قرمز بالای درخت باشم... در دورترین نقطه... دقت کن! رسیدن به من آسان نیست. اگر همتش را
نداری آسیبی به درخت نزن... به همان سیب های کرم خورده پای درخت
قانع باش...
شماهم ایجوری هستید؟
بــ ـــه او بگـــ ـــوییـــ ــــد دوستـــ ــــش دارم ....
بــ ـــه اوکـــ ــــه گـــ ـــل همیشــ ـــه بـــ ـــهار من است ...
بــ ـــه اوکـــ ــــه قشنگــ ـــ تــ ـــریــ ـــن بهــ ـــانــ ـــه
بــ ـــرای بــ ـــودن من اســ ـــت ...
و
بــ ــــه او کــ ـــه
عشــ ـــق جــ ــاودانــ ـــه ی من اســ ـــت ...
دلـــــم برای صدایـــی تنـگ شـده اسـت
که هـر شــب قبـل از خواب گــوش هــایم را نـوازشـــ مـیکرد ...
دلـــــم برای آن نـگــاه هــایی تنـگ اسـت
که وقتــی بـه مـن مـینـگریـــست تا عـمـق وجودم را به آتــش میــکشیــد ...
دلـــــم برایـت تنـگـ شـده اســت همــه کســِ مـن ...
خیلی وقتا
دلت میخواد درمورد هرچیزی که رو دلت سنگینی میکنه با یکی حرف بزنی
اما
وقتی میشینی کنارش میفهمی خودش
بیشتر از تو به یه همدل
هم زبون
همدرد
نیازمنده
اینجور وقتا سکوت میکنی و برمیگردی
حالا تویی و بار روی قلبت.
آدم ها کنــارت هستند
تا کـــی؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند.
از پیشــت می روند یک روز…
کدام روز؟
وقتی کســی جایت آمد.
دوستــت دارند.
تا چه موقع؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند.
می گویــند عاشــقت هســتند برای همیشه.
نه…
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود.
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
تا من بر سکوت نگاه تو
رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم
آغوش تو که باشد....
خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست...!!
وتپش های قلبت می شود لالایی کودکانه ام...
کنارم بمان....!!
می خواهم صبح چشمانم در نگاه تو بیدار شود.......!!!!
رفتی و این قمار و از من ساده بردی
روا نبود که اینجوری از دل تو جا بمونم
روا نبود با اینهمه تنهایی تنها بمونم
حیف دلم که پیش تو موند و به هیچکی دل نبست
حیف دل صبور من که عاشقت بوده و هست
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط
باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط
عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط
از برای خاطر اغیار خوارم می کنی
من چه کردم که اینچنین بی اعتبارم می کنی
روزگاری آنچه با من کرد استغنای. تو
گر بگویم گریه ها بر روزگارم می کنی
سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده ای
تا نداند کس که چون بی اعتبارم کرده ای
ناامیدم بیش از این مگذار خون من بریز
چون به لطف خویشتن امیدوارم کرده ای
بعضي وقتا دلم ميخواد
وقتي پيشم نيستي اصلا به فكرم نيستي...
حتي منو يادت نمياد ،
و من دارم واست پرپر ميشم
فقط داد بزنم:
گـــــــــــــــــــــــو ر بابات لعنتـــــــــــــــــــــ ـــی
وقتی کلافم
وقتی دلتنگم
بشقاب ها را نمی شکنم
شیشه ها را نمی شکنم
غرورم را نمی شکنم
دلت را نمی شکنم
در این دل تنگی ها زورم به تنها چیزی که میرسد
این بغض لعنتی است … که میشکنم
ﻋﺸــــﻖ ” ﯾﻌﻨﯽ...
حـــــتی اگه …
ﺑﺪﻭﻧﯽ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺩﺕ !!
بدونی نمیشه !!
…
ﺍﻣﺎ ﻧـﺘــﻮﻧـﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨﯽ!
ﻧﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮ…
ﻧﻪ ﻓﮑﺮﺷﻮ…
این روزهــــایم به تظاهر می گذرد...
تظاهر به بی تفاوتی،
تظاهر به بی خیـــــالی،
به اینکه دیگــــر هیچ چیز مهم نیست... اما. . .
چه سخت می کاهد از جانم این "نمایش"
این پست را ســــــکوت می کنم تو بنویس !
تــــــــو بنویس...
از دلتنگی هایتــــــ، از دردهایتــــــ ، از حــــرف هایت...
از هرچه دلتـــــ می گوید !
بنویس برایـــــــــم...
دوستان شما بنویسید...
ღfrom amir for my best sister(mahshid)ღ
میخواهمتــــــــــــــــــــ…
ولــــی…
دوری…
خیلی خیلی دور...
نه دستم به دستانـــــــت میرسد
...نه چشمانم به نگاهتــــــــــــــــــ ...
چه حس قشنگیه وقتی میشی محرم دل یکی...
یکی که بهش اعتماد داری... بهت اعتماد داره...
از دلتنگی هاش برات میگه ...از دلتنگی هات براش میگی...
آروم میشه...آروم میشی..
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه...
این حس مثل قطره های باران پاکه...!!
ندیدن َت . . .
انتظار َت . . .
گمشدن َت . . .
رفتن َت . . .
نبوسیدنَ ت . . .
جای خالی َت . . .
نیامدنَ ت . . .
با خود در این فکرم ، من خود ” لغت نامه ” درد م !
کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـد (!)
آنـقـدر کـه یـکـی از ایـن شـب هـای لـعـنـتـی
آغـوشـش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتـگـی اَم بـگـشـایـد…
هـیـچ نـگـویـد!
هـیـچ نـپـرسـد…
فـقـط مـرا در آغـوش بـگـیـرد…
بـعـد هـمـانـجـا بـمـیـرم (!!!!!!)
تـا نـبـیـنـم روزهـای آیـنـده را ×
روزهـایـی کـه دروغ مـیـگـویـد ×o
روزهـایـی کـه دیـگـر دوسـتـم نـدارد ×
روزهـایـی کـه دیـگـر مـرا در آغـوش نـمـیـگـیـرد ×
روزهـایـی کـه عـاشـق دیـگـری مـیـشـود….
آرام چشم هایت را ببند ...
یک نفر برای همه نگرانی هایت بیدار است ...
یک نفر که از تمام زیبایی های دنیا تنها تو را باور دارد ...
عشق، حماقتیست از سرِ اختیار
عشق، آسودگی و لذت از سرِ سرخوشی نیست
عشق لذتِ رسیدن و دست توی دست نیست
عشق حرارتِ همآغوشی و لب روی لب نیست
عشق لذت از فدا شدنِ کسی برای وجودت نیست
عشق نجوای عاشقانهی: «عزیزم! تو یک فرشتهای» نیست!
عاشق که باشی، ساکتی
نمیدانی عاشقی یا آدمی
عشق به جای تو سخن میگوید
عاشقِ ساکتِ مظلوم…
اونم با پای خودت...!
باید جاتُ تو زندگی
بعضی ها خالی کنی...!
درسته تو شلوغیاشون
متوجه نمیشن چی میشه...!
ولی بدون...
یه روزی...
یه جایی...
بد جوری یادت می افتن که
دیگه خیلی دیر شده خیلی...
از ته دل
نفساي آخر قلب منه قلب بيچاره داره دق مي كنه
داره سكته مي كنه از دست تو، خودشو بي خودي عاشق مي كنه
برو بي وفاي بدجنس و خسيس، ديگه از عاشقي سيرم به خدا
سرحال و عاشقو جوون بودم اما حالا پيره پيرم به خدا
تو اگه منو دوسم داري عزيز،چرا از من عشقو پنهون مي كني
فقط واسه خاطر اذيت كردنم، پيش من رقيب و مهمون مي كني
تو اي بي وفاي بد جنس و خسيس، چرا از من عشقو پنهون مي كني
فقط واسه خاطر اذيت كردنم، پيش من رقيب و مهمون مي كني
برو بي وفاي بدجنس و خسيس، ديگه از عاشقي سيرم به خدا
سرحال و عاشقو جوون بودم اما حالا پيره پيرم به خدا
قلب تنهاي من از دست تو مرد، يه جنازه مونده رو دستاي من
انگاري راهي نمونده به طلوع، يه غروب روبه بن بست دلم
برو بي وفاي بدجنس و خسيس، ديگه از عاشقي سيرم به خدا
سرحال و عاشقو جوون بودم اما حالا پيره پيرم به خدا
برای آخرین بار خدانگهدار
برو ولی خاطراتمو نگهدار
برو عزیز گریه نکن دلم می گیره
فقط بدون اینجا یکی برات می میره
بعد تو عشق دیگه برای من حرومه
برو ولی بدون دیگه عمرم تمومه
برو فقط فکر نکنی کسی ندارم
هیچ موقع تنها نمی شم خدا رو دارم
به تو می گم یه کلمه،دوست دارم یه عالمه
برو حرفات تو گوشمه،برو یادت تو دلمه
توی چشمام نگاه نکن،دست منو رها نکن
دیگه بسه گریه نکن،دیگه بسه گریه نکن
به تو می گم یه کلمه،دوست دارم یه عالمه
برو حرفات تو گوشمه،برو یادت تو دلمه
توی چشمام نگاه نکن،دست منو رها نکن
دیگه بسه گریه نکن،دیگه بسه گریه نکن
الهي عمرت تموم شه ، عشق به كام تو حروم شه
لكه ننگي هميشه ، روي دامن تو باشه
الهي كور بشه چشمات ، نزنه نبض نفسهات
اون زبون چرب و نرمت ، بشه شاهد دروغات
يادته بهم مي گفتي ، هيشكي مثل من نمي شه
ϰ-†нêmê§ |