گـاهـی دلِـت مـیـخـواد هـمـه بـغـضـات
از تــو نـگـاهِـت خـونـده بـشـه کـه جـسـارت گـفـتـن کـلـمـه هـا رو نـداری…
امـا یـه نـگـاه گُـنـگ تـحـویـل مـیـگـیـری
و یـه جـمـلـه مِـثـلـه: چـیـزی شـده ؟؟؟!
اونـجـاسـت کـه بـُغـضـتـو بـا یـه لـیـوان سـکـوتـت سـر مـیـکـشـی
و بـا لـبـخـنـد مـیـگـی :
نــه هـیـچـیــ…
قربون خواننده محبوبم برم که هر وقت من هر جوری هستم اهنگ جدیدش مربوط به منه خدا میدونه چه قدر امشب با این اهنگ گریه کردم.هر دفه اهنگ میده بیرون رو حال منه این بار چهارمه
دارم اون روز رو میبینم----------------------اونم از عشق تو سیره
تو از چشم من افتادی----------------واسه جبران دیگه دیره
دارم اون روز رو میبینم-------------که تنهایی و ویرونه
مثل دیروز من گریون----نشستی کنج این خونه
دارم میبینم اونی که--------منو از یادم تو برده
نشسته پای حرفاشو---تو رو از یاد خود برده
دارم میبینم اونی که-----منو تو قلب تو خط زذ
با یکی دیگه سرگرمه----میبینم که تو رو پس زد
اینا کارای نفرینه--------------که میگیره از این سینه
از این سینه که عاشق بود--------تو رفتی پر شد از کینه
اینا درد دل من نیست--------------دلم خونه دو چشمم خیس
دیدی تاوان این زخمو----------------------------اینو تو خاطرت بنویس
(مخاطب خاص)
تنهایــے آבمــے را عــوض مے کنــב ؛
از تــو چیــزے مـے سازב که هیـچ وقــت نبــوבے . . .
گــاه آنقــבر با פֿـوבت פــــرف مــے زنــے
کـه وقتــے به او رسیــבے لام تا کــام בهــانت بـاز نمــے شــوב . . .
سـاعـت ها زیـر בوش مے نشینـے
به کاشـے هـاے פـمــام פֿـیـره مـے شــوے
غـذایـت را ســرב مــے פֿـــورے
ناهـــار را نصــف شـب
صبـפــــــانــه را شـــــــام
لباسهــایت בیگـر به تــو نمــے آینـــב
همــه را قیچــے مــے زنــے
ساعــت ها به یک آهنــگ تکــرارے گــوش مـے کنــے
و هیــچ وقــت آهنــگ را פـفـظ نمے شــوے
شـبـ ها علامـت ســوال هاے ذهنــت را مـے شمــارے
و آפֿـــر هــم تا صبـح بیــבارے
تنهـایــے از تــو آבمــے مــے ســازב
کـه בیگـــر شبیــه "آבمــــــــ" نیســت . . .
به سلامتي اون پسري كه
10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت
20 سالش شد زد تو گوشش هيچي نگفت
30 سالش شد زد تو گوشش زد زير گريه
باباش گفت چرا گريه ميكني؟
گفت اخه اون وقتا دستت نميلرزيد
امروز معلم ميگفت دو خط موازي هيچگاه به هم نميرسند
مگر اينكه يكي از انها خود را بشكند
گفتم من كه خودم را شكستم پس چرا به او نرسيدم؟
لبخند تلخي زد و گفت
شايد او هم به سوي خط ديگري شكسته باشد
ایـــــن آخـریـــــن بـــــارم بـــــود ...
دیگـــــر احســـــــــــاســـم را ؛
بـــــرای کســـــی عریـــــان نمیکنـــــم ...
صـــــــــــداقت یعنـــــی حماقــــــــــــت ..............!
هـﮯ ... یارو...!
مـﮯ בانـﮯ هرزه بوבטּچـﮧ شکلـﮯ است...؟
مـﮯ دانـﮯ בختر فاحشـﮧ چـﮧ جور בختریست؟
میدانـﮯ ؟
اصلا مـﮯ فهمـﮯ هرزگـﮯ چیست؟
نـﮧ نمـﮯ בانـﮯ ...
هرزگـﮯ این نیست که همبستر آغوش هاـﮯ عریان شوـﮯ ...!
این نیست کـﮧ سیگار بکشـﮯ و سیگار بکشـﮯ و سیگار بکشـﮯ ..!
مـﮯ فهمـﮯ ...؟
هرزه بوבטּ به لباس و قیافـﮧ و مشروب و سیگار نیست
هرزه بوבטּ بـﮧ فکرهاﮯ خراب و فاحشـﮧ ـﮯ توست...!
هـﮯ یارو
مـﮯ בانستـﮯ
تو واقعا هرزه اـﮯ !
دراین ســاعت ِشلوغ ِ زنــدگی
دراین انبـوهِ رَفت و آمدهایِ پـی در پـی
دراین سـرعت ِبی درنـگ ِثـانیـه هـا
تو
یک مـَکثِ عـاشـقانه ای ...
میخواهم عوض شوم!! چرا باید دلتنگ آغوشت باشم؟؟ میخواهم تو دلتنگ آغوشم باشی!! میخواهم آن سیب قرمز بالای درخت باشم... در دورترین نقطه... دقت کن! رسیدن به من آسان نیست. اگر همتش را
نداری آسیبی به درخت نزن... به همان سیب های کرم خورده پای درخت
قانع باش...
شماهم ایجوری هستید؟
بــ ـــه او بگـــ ـــوییـــ ــــد دوستـــ ــــش دارم ....
بــ ـــه اوکـــ ــــه گـــ ـــل همیشــ ـــه بـــ ـــهار من است ...
بــ ـــه اوکـــ ــــه قشنگــ ـــ تــ ـــریــ ـــن بهــ ـــانــ ـــه
بــ ـــرای بــ ـــودن من اســ ـــت ...
و
بــ ــــه او کــ ـــه
عشــ ـــق جــ ــاودانــ ـــه ی من اســ ـــت ...
دلـــــم برای صدایـــی تنـگ شـده اسـت
که هـر شــب قبـل از خواب گــوش هــایم را نـوازشـــ مـیکرد ...
دلـــــم برای آن نـگــاه هــایی تنـگ اسـت
که وقتــی بـه مـن مـینـگریـــست تا عـمـق وجودم را به آتــش میــکشیــد ...
دلـــــم برایـت تنـگـ شـده اســت همــه کســِ مـن ...
خیلی وقتا
دلت میخواد درمورد هرچیزی که رو دلت سنگینی میکنه با یکی حرف بزنی
اما
وقتی میشینی کنارش میفهمی خودش
بیشتر از تو به یه همدل
هم زبون
همدرد
نیازمنده
اینجور وقتا سکوت میکنی و برمیگردی
حالا تویی و بار روی قلبت.
آدم ها کنــارت هستند
تا کـــی؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند.
از پیشــت می روند یک روز…
کدام روز؟
وقتی کســی جایت آمد.
دوستــت دارند.
تا چه موقع؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند.
می گویــند عاشــقت هســتند برای همیشه.
نه…
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود.
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم سکوت را فراموش می کردی
تمامی ذرات وجودت عشق را فریاد می کرد
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم چشمهایم را می شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی
اگر می دانستی که چقدر دوستت دارم نگاهت را تا ابد بر من می دوختی
تا من بر سکوت نگاه تو
رازهای یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم
آغوش تو که باشد....
خواب دیگر بهانه ای برای خستگی نیست...!!
وتپش های قلبت می شود لالایی کودکانه ام...
کنارم بمان....!!
می خواهم صبح چشمانم در نگاه تو بیدار شود.......!!!!
رفتی و این قمار و از من ساده بردی
روا نبود که اینجوری از دل تو جا بمونم
روا نبود با اینهمه تنهایی تنها بمونم
حیف دلم که پیش تو موند و به هیچکی دل نبست
حیف دل صبور من که عاشقت بوده و هست
تکیه کردم بر وفای او غلط کردم ، غلط
باختم جان در هوای او غلط کردم، غلط
عمر کردم صرف او فعلی عبث کردم ، عبث ساختم جان را فدای او غلط کردم ، غلط
دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط
اینکه دل بستم به مهر عارضش بد بود بد جان که دادم در هوای او غلط کردم ، غلط
از برای خاطر اغیار خوارم می کنی
من چه کردم که اینچنین بی اعتبارم می کنی
روزگاری آنچه با من کرد استغنای. تو
گر بگویم گریه ها بر روزگارم می کنی
سوی بزمت نگذرم از بس که خوارم کرده ای
تا نداند کس که چون بی اعتبارم کرده ای
ناامیدم بیش از این مگذار خون من بریز
چون به لطف خویشتن امیدوارم کرده ای
بعضي وقتا دلم ميخواد
وقتي پيشم نيستي اصلا به فكرم نيستي...
حتي منو يادت نمياد ،
و من دارم واست پرپر ميشم
فقط داد بزنم:
گـــــــــــــــــــــــو ر بابات لعنتـــــــــــــــــــــ ـــی
ϰ-†нêmê§ |