پــسر:ضعیفــه دلــمون بـَرات تـَنگ شـُده بــود. . .اومَــدیم زیارَتت کـُنیـم!
دُخـتـَر:تو بـاز گـُفـتـے ضـَعیفــه؟؟؟
پــسَر:خـُب. . .مَـنزل بـگـَم چـطـوره؟؟
دُخـتَر:وااااےِ. . .اَز دَست تــو!!
پـسَر:باشــه. . .باشــه. . .ویـکتـوریـا خوبــه؟
دُخـتَـر:اَه. . .اَصـلا باهــات قـَهرَم!!
پـسر:باشـه بـابـا. . .تـو عَـزیز مَــنے خـوب شُــد؟. . .آشــتـے؟
دُخـتَـر:آشـتـے . . .راسـتـے گـُفتے دلِـت چـے شـُده؟؟
پـسَر:دلَـم!؟. . .آهـا اَز دیشـَب تـا حـالا یـکَـم پیـچ میــده!!
دُخـتـَر:واقـعـا کـه!
پـسـَر:خـُب چـیـه. . .نـمیگـَم . . . مَــریضـَم اَصـلا. . .خوبــه؟
دُختـَر:لــوووووس!!
پـسر:اِی بـابـا. . .ضَــعیفـه. . .اَگـه اینبــار قَهــر کُـنـے نـازکِـش نـَدارےِ هــا!!
دُخـتـَر:بـازَم گـُفـت ایــن کَلَمــه رو. . .!!
پـسـَر:خُـب تـَقصـیر خودتــه. . .میــدونــے اونــایـے رو که دوســت دارَم اذیـَت میــکُـنَم. . .هــی نُقطــه ضَـعـف مــیدےِ دَستــَم.
دُخــتَر:مَـن اَز دَســت تــو چیــکار کـُنـَم؟؟
پــسَر:شُکر خـُدا. . .!دلــَم پیــچ میخــورد چــون تـو تــَب و تــاب مُــلاقــات تــو بـودَم . . .لیــلــے قـَرن 21مـَن
دُختــَر:چـه دل قـَشـَنگـے داری تــو . . .چـقـَد به سـادگــے دلـِت حـَسـودیم مــیشــه. . .
پــسَر:صـَفـای وُجــودت خــانـوم.
دُختـَر:میــدونـے. . .دلَــم تـنگــه. . .بـَراےِ اون هَــمه پـیاده روی هــامون. . .بـَرای سَرَک
کـشیـدَن تــو مَـغـازه کـتـاب فُـروشـے و وَرَق زَدَن کـتـابـهـا. . .بَـراےِ بـوی کـاغَذ. . .بَـراےِ
شــونـه به شــونـه بـاهـات راه رَفـتـَنو دیدَن نــگـاه حَسـرَت بـار بَـقیــه. . .آخــه هیــچ زَنــےِ مـَردےِ
مــِثل مـَن نـَداره.
پــسـَر:میـدونـَم. . .میـدونـَم. . .مَنَم دلَـم تـَنـگه. . .بـَرای دیــدَن آسِمــون تــو چــشماےِ تــو، بـَراےِ
بـَستَـنیهـاےِ شـاتـوتــے کـه با هَــم میخـوردیــم. . .بــَراےِ خــونـه اےِ کــه تـوےِ خیــال سـاخـتـه
بودیــم و مَن مَـردِش بــودَم . . .
دُختــَر:یــادتـه هَـمیشـه بـه مَـن میگـُفتــے خـاتــون؟؟؟
پسَـر:آره یادَمــه. . .آخـه تو مَـنو یـاد دُختـَرهـاےِ اَبــرو کَـمون قـَجـَرےِ مینداختــے !!
دُختــَر:وَلــے مَــن کـه بــور بـودَم . . .
پسـَر:بـاشــه. . .فـَرقـے نمیکــُنـه.
دُخـتـَر:آخ چــه روزهــایـے بـود. . .دلَــم بـَراےِ دَسـتاےِ مـَردونـَت کــه تو دَستـام گـِره میخــورد تَــنـگ
شُــده. . .مَـجنــون مَــن.
پســَر:. . .
دُخـتَر:چــت شـُد؟چــرا چیزےِ نمــیگے؟
پـسـَر:. . .
دُختــَر:نگاه کـُن ببـینــَم. . .!مَـنو نـگاه کــُن.
پــسَر:. . .
دُخــتر:الهـے مـَن بمــیرَم . . .چــرا چــشـمات نـَمنـاک شـُده. . .الهــے مـَن فـَدات بـشَم . . .
پــسَر:خـُدا ن. . .(هـِق هــِق گــریــه)
دُختــَر:چــرا گــریــه میــکـُنـے؟؟؟
پــسـَر:چــرا نـکـُنـم؟؟. . .هــا؟؟
دُختــَر:مـَن دوست نــَدارم مـَرد مَـن گریه کـُنه. . .جــلوی این هــَمـه آدَم. . .بــخـَند دیـگـه. .
بـخـَند. . .زودبــاش بــخـَنـد. . .
پســَر:وقتــے دستــاتو کـَـم دارَم چطــورےِ بخــَندَم. . .کــی اشـکامو کـنار بــزَنـه کـه گــریه نـَکـُنـم؟؟
دُختـَر:اَگـه گــریه کـُنـے مـَنـَم گــریه میـکـُنـما. . .
پسـَر:باشــه . . .باشــه . . .تـَسلیـم . . .وَلـے نمیتــونـَم بخـَندَمـــا. . .
دُختـَر:آفــَرین.حــالا بـگــو کــادو وَلـنتـاین بـَرام چــے خـَریدےِ ؟؟
پسـَر:تـو کـه میــدونـے. . .مـَن از ایــن لــوس بـازیا خــوشَـم نـمیــاد وَلــے امسـال بـَرات کـادوےِ
خـــوبـے آوَردَم.
دُختــَر:چــے؟ . . .زودبــاش بـگـو . . .آب اَز لـَب و لـوچــه ام آویــزون شـُد. . .
پـسـَر:. . .
دُختــَر:باز دوبــاره ساکت شـُدی. . !؟؟؟
پسـَر:برات کــادوووو. . .(هـِق هـِق گــریـه).یـک دَسـته گـُل گـِلایــُل!!
یـک شیشــه گـُلاب!
یــک بـُغــض طــولانـے آوُردَم!!
تـَک عــَروس گــورستـان!!
پـَنج شـَنبه هــا دیگــه خیــابونــها بـدون تـو صـَفایــے نـَداره!!
اینــجا کـنار خــانه ےِ ابـَدییـت مینشینــَم و فاتــحه میخــونـَم.
نــه. . .اَشـک و فــاتـحـه
نـه. . .اَشـکُ و دلتـَنگــے و فاتــحه. . .
نـه. . .اَشــک و دلتـَنـگـے و فاتحه. . .خاطرات نه چندان دور. . .
امــان. . .خاتــون مَــن تو خیـلـے وقتــه کــه. . .
آرام بـخــواب بــانوی کــوچ کـَرده مَــن . . .
دیـگه نــگـَران قـُرصـهـای نَـخوردَم. . .لبـاسهاےِ اتـو نـَکشیده اَم. . .صــورَت پــُف کــَرده اَم اَز
بیخــوابیــم نَـبـاش. . .!
نـِگــران خیــره شـُدَن مـَردُم به اَشکــهاےِ مـَن نـَبــاش. . .!
بــَعد اَز تــو دیــگه مــَرد نیستــَم اگر بخــندَم. . .!
از وقتی که نیستی.
خدا میداند…
چقدر آب به صورتم پاشیده ام…!
لعنتی…
این کابوس انقدر واقعی است که از خواب بیدار نمیشوم!
حالت تهوع دارم !!!
این حالت تهوع لعنتـــــــــــــــ×ـی با هـــــــ×ـوای آزاد و قرص درست نمیشود
علاجش ….
فقط بالا آوردنـــــــ فوشــــــ هایی استـــ که بهـــــ دیگرانـــــ بدهکارمـــــ . . .
میگن سیــــــــ×ـگار به آدم آرامـــــــــش میده .
کاش یکی پیدا میشد بتونه قد یه نـــــــخ سیــــــ×ـــگار باشه …
تـــــــــــنــــــهـــــــــایی یعنـــــــــــی:
خودتــــــــــ بنویســــیــــــــــــو خودتـــــــــــ هـــــــــــم خوشـــــــــــــــــت بیــــــــــاد !
به سادگی آب شدن برفها وجودم از دوریت آب شد .
به سادگی ریختن برگهای زرد پاییزی تمام ارزوهایم
پژمردند و مردند و اشکهایم جاری شد .
به سادگی کوچ پرستوهای مهاجر از کنارم رفتی
و به سادگی شکستن نوک مداد کودکی ام قلبم را شکستی...
امروز دوباره پنجره قلبم را غبار تنهایی فرا گرفته
و به هر سو که باز می شودآسمان ابریست
و من قربانی لحظاتم.لحظاتی که سوت و کورند .
گویی کسی به یادم نیست و من آهسته در
خود می شکنم و بغضم شکوفا می شود
در کجای فاصله مانده ای که سکوت نشانه توست ؟
دل به کدامین جاده سپرده ای که هر چه میروم نمی رسم
و رد پایت را نمی بینم .بعد تو شبگرد پرسه های باران شده ام
که نوای غم می نوازد و فریاد تنهایی سر میدهد.
بیا و طلسم لحظه ها را بشکن و امواج دلواپسی هایم را
به ساحل بسپار .صدایم کن که خسته ام از دیروز و هراسانم از فردا .
گاهی آدم باید سکوت کنه
در مقابل خیلی چیزا ...
شاید فکر کنن نمی فهمی اما مهم نیست
مهم خودتی!
نباید شکستنت و ببینن...
وقتی میدونی کافیه حرف بزنی و بغضت و بشکنی باید سکوت کنی
بذار بگن صبوری یا طاقتت کمه
ضعیفی ...
بذار بگن زورت به تنها چیزی که میرسه بغض هاته ...
بذار ندونن میترسی ... یه عالمه غصه تو دلت سنگینی میکنه ...
بذار دوستت از اخلاقت شاکی باشه
بذار ندونن حرفات،قلبت،عشقت پر از صداقته ...
بذار فکر کنن سنگدلی ...
بذار ندونن که گاهی خسته میشی... انقدر که چیزی آرومت نمیکنه،حتی اشکهات
بذار هیچی ندونن
تو فقط سکوت کن ...
نه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
ونه زمستان با هیچ اسفندی
اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نیامد
پـائیز مــهری داشـت کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشست . . .
دلم فـال می خواهــد …
قهــوه … تــاروت … نمی دانــم ؟!
هر چه باشـــد ،
هر چه نقـــش تــو را در این روزهـــــای بــیرنـــگ …
پــــر رنـــگ کنــــد !!!
هنوز جای زخمای بچگی رو زانوام مونده، وقتی ک تازه راه رفتن یاد گرفته
بودم.. اون موقع ها وقتی تند تند راه میرفتم یهو میخوردم زمین.. گریه
میکردم.. میگفتم پس چرا خدا دستمو نگرفت ک زمین نخورم؟؟!
اونوقت تو گفتی دستتو نمی گیرم تا راه رفتنو یاد بگیری.. وقتی ک بزرگ
شدی بتونی راه بری، زمین نخوری.. اما نگران نباش، اگه زمین زدنت خودم
بلندت میکنم..
خدایا... دستمو ول نکن..!
محتاجتم..
بعضے ها بوده اند و بعضے ها هستند!
و خیلے ها هم بعدا مے آیند!
اما من مے خواهم عزیزه ِدله تو باشم
مے دانی...؟؟
این را از همه بیشتر دوست دارم...
میخوام فقط عزیز دل داداشام باشم
روز های سختی رو میگذرونم
وقتی که تو نیستی همه چیز تنگ میشود!!!
دلم!
دنیام!
نفسم!
من اومدم سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
قربون داداشای گلم بشم منو ببخشید برای نبودنم
دیگه دخمل خوبی شدم از خونه بیرون نمیلم
آی ادما گوش بکنید وصیت من
آی شمای که میگیرید رو دوشتون جنازه من
دستای منو از توی تابوت بیرون بذارید
تا که بدونن هیچی از این دنیا نبردم خالین این دستای من
تو رو خدا موهای منو شونه نکشید
تا که بدونن دست نوازش نکشیدن رو سر من
اگه کسی سراغمو ازتون گرفت
تو رو خدا نذارید بره اخه اونه قاتل من
بگید چشاش به در بود نیومدی سراغش
بگید به یاد تو بود نیومدی سراغش
بگید که تک پرت بود نیومدی سراغش
بگید که عاشقت مرد دیگه نیا سراغش
مـــ ــن را بـبـیـــــــن !
هـمـچـنـــان ایستــــــــاده اَم …
آن پسـ ـری کــــه فـکــــــر مـی کــــــردی ,
مـی شکنـــــــد بــــــی تــــــــو .
نشکستم !!!
ولی مــی شکـــــنم امثالـــ ــی مثـــــــل ” تـــ ـــــو را ”
میخواى برى بــــــــــــــرو
دیگه هــــــــــى زر نزن که مواظب خودت باش
و خوش بخـــــــت شى و این زرت و پرتــــا
وقتى رفتـــــــــى…
دیگه این چیزا بهت مربوط نیست ..
فـــهمیــــــدی ؟
دوست گلم که زحمت کشیدی و تا اینجا اومدی رو لینک خونه ی ما کلیک کردی اگه میشه نظرتو راجع به قالب جدیدمون بگین
من که میگم عالیه فقط عکس ضمینش یه جوریه
نه؟؟؟؟؟
خدای من !
نه آن قدر پاکم که کمکم کنی و نه آن قدر بدم که رهایم کنی …
میان این دو گمم !
هم خود را و هم تو را آزار میدهم …
هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی
در جائيكه ارزش هاي تو را نمي فهمند سعي كن انقد كامل باشي كه بدترين مجازات تو براي آن ها گرفتن خودت از أن ها باشد.......
♣ کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند و هدیهها، معنی عهد و پیمان نمیدهند. کم کم یاد میگیری که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری باید باغِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد. یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی که محکم باشی پای هر خداحافظی یاد میگیری که خیلی میارزی....
هرگاه عاشق باشي، احساس عجز کامل ميکني.درد عشق هم همين است.زيرا تو ميخواهي هر کاري را براي معشوقت انجام دهي، اما ميفهمي که کاري از دستت بر نميآيد.اما عشق يعني همين که تمام فکرت؛ خدمت به ديگري باشد حتي اگر از عهدهات بر نيايد....!
مـی خوام بازم توی چشمام یه دنیا خاطـــره باشه
توی آغــــــوش من بازم یه عــشــق تازه پیدا شه
می خوام رنگای شادی رو بپاشم روی کــابــوسم
تــــو رویـــاهــای رنگینم بازم دستاتو مــی بوسم
تموم هــق هــق شبهام باید از گـریه خـــــالی شه
باید طــــوری بخنـدم که، همه اشــکام جاری شه
تــو رویاهای رنگینم، بـــازم دســــتاتو می بوسم
چشامو وقتی می بندی، چه بی شرمانه می سوزم
همین امــــــروز می سازم یه کـــلبه رو بروی تو
اتــــــاقــــــی که تموم شب بگیره رنگ و بوی تو
تولدت مبارک عشق همیشه ی من دیدی همش خیال بود دیدی نمردی بی من امشب به یاد هر سال هدیه برات می گیرم کیک و یه عالمه شمع امشب برات می میرم دوست ندارم بدونم کی جای من نشسته کی دستاتو می گیره کی تو رو می پرسته امشب با یک دنیاش شمعاتو خاموش کردم چقد محال و تلخه تو رو فراموش کردن آروم بگیر چون تو دیگه تو حال ما نیستیچون مال اون شدی دیگه مال ما نیستی و تو مشکلاتت پیش اون رو پات وامیستی تو راهت جدا شده و تو راه ما نیستی تو رفتی و کاری کردی تو حسرت بشینم شب تولدتو تنها تو خلوت بگیرم بی خیال سعی کنید واسه هم پشت باشید ما تنها می مونیم تا که شما خوش باشید ما تنها می مونیمخوش باشی شب تولدت این موندگاره شنیدم عشقت نسبت بهش دیوونه واره و این دل منه که دیگه غروب بهاره این دل منه که طاقت سکوتو نداره دیگه فندک ندارم آخه می خوام که چیکاروقتی رو لبم روشن میشه سیگار با سیگاروقتی عشقم خاطرات اون شب ها رو دود کرد وقتی کنار غریبه اون شمعا رو فوت کرد کنار غریبه شمعا رو فوت کردفکر نمی کردم یه روز اینجا تنها بشینمبه جای آغوشت عکساتو بغل بگیرم امشب یکی جای من دست تو رو می گیرهحتی از فکرش دلم پرپر میشه می میره دوست ندارم بدونم کی جای من نشسته کی دستاتو می گیره کی تو رو می پرسته امشب با یک دنیاش شمعاتو خاموش کردم چقد محال و تلخه تو رو فراموش کردن
ایـלּ روزهآ هــَـم خوش حآلـــَم هــَم غَمگیـטּ!
خودمـَم حآلــَـم رآ نمـﮯ فــَهمــَم
گآهـﮯ قَنـב בر בلـم آبــ مـﮯ شــَوב
و
روحــَم بہ آسماלּ هآ پَر مـﮯ کشـב !
گآهــﮯ تــَنهآ בلـم اتآقـﮯ میخوآهــَـב تآریـڪـ و سوتــ و ڪور؛
ڪه بنشینـَم گـوشہ ڪنـآرش
و ثآنـیہ بہ ثآنـیہ ام رآ هـَم آغـوش غــَم شـَوم!
نمیـבآنـَم !
تـَنهآ چیز ﮮ ڪه میـבآنـَم ایـלּ استـ ڪه
ایـלּـ روزهآ בلــَم بـــَـچہ مـﮯ شــَوב
בمـﮯ میخــَنـבב
בمـﮯمیگریــَـב
و پآ بہ زمیـלּ مـﮯ ڪوبــَـב ،
בمـﮯ بــَهآنہ هآﮮ ڪودڪآنہ میگیـرב !
{בل ڪوچــَڪـ من} آرام بآش . . . !!
ϰ-†нêmê§ |