نگاهت آویخته است
بر کنار تمام سایههای خیالم
چشمانت همچنان مرا میکاود
یاد نگاهت با من است هر جا که باشم
من و تو
آرامش و سکوت
در خلوتی دور
آسمانی ابری
باران گه گاه
روشنایی شمعی
آرزوی من چیزیست به همین سادگی ...
سنگی بگذار بر کلمات من
چراغی روشن کن
دانستم بی واژه تو را دوست دارم ...
به چشمان تو که فکر میکنم
گویا ثانیه ها از رفتن باز می ایستند
تو مرا از عمق خودم بیرون میکشی ، از ذره های وجودم ، از ثانیه های بودنم
مرا از من میگیری و به درون جاذبه چشمان خودت میکشی
من دیگر در چشمان توام
به چشمانت که مینگرم خودم را میبینم
آری من دیگر در چشمان تو ام
من زندگی ام وهمه احساسم...برای توست...!
*******
معشوق جاودان من
در خلوت شبانه ام
در لحظه های اشک و سکوت و تنهایی ام
و در تمام ثانیه هایی که نامت بر زبانم جاری است
یاد و خاطره توست که مرا زنده نگه می دارد
تمام قلبم لبریز از مهر توست
و من این میراث را تا ابد زنده نگه خواهم داشت
تا آخرین نفس
به چشمانت که مینگرم خودم را میبینم
آری من دیگر در چشمان تو ام
من زندگی ام وهمه احساسم...برای توست...!
نظرات شما عزیزان:
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 115
بازدید ماه : 212
بازدید کل : 140070
تعداد مطالب : 255
تعداد نظرات : 212
تعداد آنلاین : 1